جدول جو
جدول جو

معنی سفره چی - جستجوی لغت در جدول جو

سفره چی
(سُ رَ / رِ)
خوان دار. پیشخدمت. مقرب. که طعام قسمت کند بر سر سفره
لغت نامه دهخدا
سفره چی
خوان سالار
تصویری از سفره چی
تصویر سفره چی
فرهنگ لغت هوشیار
سفره چی
خوانسالار، طباخ
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(سَ زَ / زِ)
نوعی زردآلو: و انواع فواکه زردآلوی سبزه چی و انبرود ملچی. (ترجمه محاسن اصفهان ص 137)
لغت نامه دهخدا
(غَ رَ / رِ)
کولی. غربال بند. کوچ و بلوچ. چینگانه. قره چی. غرچه. لولی. حرامی. صورتی از غرچه است. رجوع به مدخل های مذکور شود، مجازاً زنی که بسیار فریاد کند
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ بُ)
دهی از دهستان ارشق بخش مرکزی شهرستان خیاو واقع در 42 هزارگزی شمال خاوری خیاو و یک هزارگزی شوسۀ گرمی به اردبیل. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و معتدل است. سکنۀ آن 348 تن. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. در دو محل نزدیک به هم به نام قره چی بالا و پایین مشهور است. سکنۀ قره چی بالا 246 نفر می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ)
دهی است از دهستان زلقی بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. واقع در 74هزارگزی جنوب خاوری الیگودرز و کنار راه مالرو پرچل به ایلرود، با 212 تن سکنه. آب آن از قنات و چاه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سره گی
تصویر سره گی
خلوص
فرهنگ واژه فارسی سره
قرشمال، کولی، لوری، لولی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
از مراتع لنگای عباس آباد
فرهنگ گویش مازندرانی